عنوان: حق و مصلحت : مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش ۱
نویسنده و مترجم: دکتر محمد راسخ
ناشر: نشر نی
مشخصات: ISBN: 978-964-185-628-3، ویراست دوم ۱۳۹۷، ۳۰۰ صفحه.
تحلیل و بررسی کتاب به نقل از خبرگزاری تسنیم (احسان زیورعالم):
فضای مجازی را زیر و رو کنید. سراغ آن حرفهایی بروید که بوی مسائل اجتماعی میدهد. کافی است تصویری از کمکاری و اهمال و فقدان شفافیت یک دستگاه دولتی را کنکاش کنید. حرفها و گفتههای مردم را تحلیل کنید. همه گویی از یک چیز سخن میگویند: این حق ما نیست. زبان اعتراض و گلایه با واژه حق گره میخورد. عموم جامعه بر این باورند که حقوق آنان در مسیر مدنی امروز، به سرمقصد مقصود نرسیده است. آنان از حاکمیت جامعه خواهان مسیری هستند که حقوق آنان رعایت شود و شرایط برای رسیدن به یک مفهوم عمومی به نام حق تسهیل شود. در سوی دیگر اما حاکمیت از کلیدواژهای به نام مصلحت یاد میکند و در برابر برخی مسائل از این واژه بهره میبرد. حاکمیت بر این باور است به سبب شرایط اداری کشور، [مصلحت اندیشی مقدم بر حق و حقوق] است.
در جامعه امروز ما میان دو مفهوم حق و مصلحت یک تقابل پدید میآید، تقابلی که از سوی مردم بر واژه حق اصرار میورزند و در سوی دیگر جامعه سیاسی حاکم از واژه مصلحت بهره میبرد. این تقابل شاید چندان از منظر جامعه فکری کشور مورد مداقه قرار نگرفته باشد و اساساً این تقابل دوتایی در بستری سیاسی و اجتماعی تعریف و تشریح شده باشند. وضعیتی که در آن هر چیزی توانسته است تبدیل به تیترهای رسانهای شود. تیترهایی که از سوی حکایتگر حقی بر جای مانده است و در سوی دیگر مصلحتاندیشی گروهی از سیاسیون در یک موضوع است. آنچه در این بین فراموش میشود معنایی است که این دو واژه حامل آن هستند. اینکه حق چیست؟ مصلحت چیست؟ این دو چه تفاوتی نسبت به یکدیگر دارند؟ آیا در ساحتهای مختلف مفهوم این واژه تغییر میکند؟ و مهمتر از هم آنکه چگونه این دو واژه میتوانند چنین در تقابل یکدیگر قرار گیرند؟
محمد راسخ در [ویراست دوم] کتاب خود، «حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حق و فلسفه ارزش» به سراغ تعاریف فلسفی حق و مصلحت رفته است. کتاب مجموعهای از مقالاتی است که راسخ برپایه یک اسلوب مشخص ترجمه و تألیف کرده است و در درآمد کتاب به طور مفصل به این مساله پرداخته است که ترتیب موضوعات به چه نحوی برگزیده شده است. از عنوان کتاب نیز کاملاً مشخص است که نویسنده قصد دارد در چه وادی سیر کند و از چه منظر به دو مقوله حق و مصلحت یاد کند. کتاب در همین راستا به سه بخش تقسیم میشود: فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش.
محمد راسخ حقوقدان و پژوهشگر و استاد گروه حقوق عمومی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی است و کتاب مذکور را 16 سال پیش در انتشارات طرح نو به طبع رسانده بود. کتاب اکنون در ویراست دوم توسط نشر نی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. ادبیات کتاب برخلاف عنوان پرطمطراقش، چندان به آثار پیچیده فلسفی ندارد. حتی شاید با پیشزمینه فکر ریشههای فلسفه تحلیلی جاری در کتاب، متون چندان در گیروبند ادبیات ثقیل نیست. حتی میتوان گفت کتاب بیش از آنکه رویکردی فلسفی در ادبیات داشته باشد، جهان ژورنالیستی برای غرق کردن مخاطب خود در اثر دارد. جهانی که در آن نویسندگان تلاش میکنند با استفاده از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی مخاطب را با مثالهایی ملموس و محسوس به سوی مفاهیم انتزاعی و پیچیده مدنظر سوق دهند.
آنچه کتاب را برای مخاطب عام سهل الوصول میکند تأکید محمد راسخ برای ریشهیابی مفاهیمی است که او قرار است با آن جدال کند. در گشایش این مفاهیم نویسنده در بخش اول کتاب در فلسفه حقوق دریچهای مییابد و حق را در ساحت اخلاق و قانون میسنجد. نخستین مقاله کتاب نوشته نیل ای. سیموندز است که در آن نویسنده نشان میدهد چگونه فاصله میان حقوق و زور اندک است و با یک تغییر در نگرش، قانون عدالتساز میتواند بدل به رویهای استثماری شود. این نویسنده در ادامه تلاش میکند با بررسی دیدگاههای فلسفی دریابد اساساً قانون در اخلاق تعریف میشود یا خیر. این جستجوی طولانی تصویری از یک جدال جذاب ارائه میدهد. جدالی که شاید بتوان در پایان گفت قانون و اخلاق چندان در هم تجمیع نمیشوند.
سیموندز در مقاله خود به رونالد دورکین، فیلسوف و حقوقدان شهیر آمریکایی اشاره میکند، فیلسوفی که سه مقاله او بخش مهمی از کتاب محمد راسخ را به خود اختصاص داده است و به نظر میرسد نگاه دورکین در کتاب و روند فکریش بر اساس نظام فکری این فیلسوف استوار است. نخستین مقاله دوورکین در کتاب «حقوق و اخلاق» است. در این متن کوتاه دورکین به رابطه میان حقوق و اخلاق میپردازد و از دیدگاه تفسیری خود دفاع میکند؛ اما به نظر جذابترین مقاله دورکین در این کتاب «نافرمانی مدنی» باشد. فیلسوف آمریکایی با بررسی تاریخی چند حرکت مدنی علیه قانون، به تفاوت نافرمانیهای مدنی اکثریتگرا و اقلیتگرا میپردازد. او در همین راستا از دو اصطلاح نافرمانی عدالت-بنیاد و سیاست-بنیاد یاد میکند در اولی نظام اخلاقی و تضادش با قانون، موجبات نافرمانی را فراهم میکند و در دومی تضاد در آرای سیاسی فضای نافرمانی را پدید میآورد.
آنچه مقاله دورکین را جذاب میکند ساختار استدلالی است که او برای رسیدن به نتیجه سخنش برمیگزیند. ساختاری که اساساً بر پایه پارادوکس است. به عبارتی دورکین مدام به خلق دوتاییهایی میپردازد که در تقابل با یکدیگرند. همانند همان چیزی که حق و مصلحت را در برابر هم قرار میدهد و در یک بستر مشترک پارادوکس تولید میکند. این رویکرد متناقضنما در مقاله «همیشه حقیقت» محمد راسخ به خوبی باز میشود. او با مطرح کردن این پرسش که «حقیقت برتر است یا مصلحت؟» اشاره میکند که این دو واژه درگیر تعارضی هستند که محصولش یک پارادوکس است. البته محمد راسخ بر پایه مفاهیم فلسفه ارزش نقبی به نظریه صدق میزند و مصلحت را با همان رویکرد دورکینی تهی از مولفههای صدق میکند.
بخش انتهایی کتاب «حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حق و فلسفه ارزش» اختصاص به جستارهایی دارد که شخص محمد راسخ تحریر کرده است. او با همان برهانی که دورکین درباره نافرمانی مدنی و وجوه فلسفیش میتازد، نقد جذابی به مفهوم انسان در قوانین ایران میاندازد. مقاله «شخص: محل تلاقی حقوق، فلسفه و پزشکی» نگاه مخاطب را متوجه به گنگ بودن مفهوم انسان در قوانین مدنی و جزایی ایران میاندازد. هر چند او با بیان چند مثال این ناکامل بودن قوانین را امری بدیهی میداند؛ اما نشان میدهد با درگیر شدن فلسفه حق و ارزش با قوانین جاری میتوان رویکردی ایجابیتر داشت.
«حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حق و فلسفه ارزش» کتابی است شیرین؛ برخلاف ظاهر و نامش. برخی مقالاتش از جمله سه مقاله دورکین و محمد راسخ، با زبانی ساده، مفاهیم عمیقی را بیان میکنند. «حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حق و فلسفه ارزش» کتابی است برای خواندن عموم که میتواند تصویری به مراتب دقیقتر از تضاد فکری این روزهای ایرانیان پدید آورد، تضادی که میشود با کمی اندیشه و تأمل از مشکلاتش کاست.