خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

“خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست”؟
هنوز هم صدایش در بعد از ظهر آن روزهای زمستان سال ۱۳۹۰ در گوشم طنین انداز است که بی تابانه و مهربانانه در تلاش بود تا تفاوت «قانون تجارت» و «لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت» را به ما بیاموزد. هنوز هم به خاطر می‌آوریم در تحقیق و پژوهش سرآمد بود، مردی را که در سلام دادن به دانشجو پیش‌قدم می‌شد، از نگاهش مهر می‌بارید و از کلامش فضل و دانش می‌جوشید. مردی که بزرگ بود، شریف بود، با ساحت آگاهی آشنایی داشت و چه خوب معنای انسان بودن را می‌فهمید.
معنای اعتماد را از کسی آموختیم که در جلسات امتحانی اصل را بر اطمینان و احترام متقابل استاد و دانشجو می‌نهاد. چه خوب می گفت «دکتر قاری سیدفاطمی» که این مرد “زاهد زمانه” است، «دکتر وحید» او را “عالیجناب عرصه حقوق” می‌نامید و «دکتر فلسفی» با آن دانش و سوابق درخشانش خود را ارادتمند و شاگرد او می دانست؛ چرا که او بی چشم داشتِ نوازشی و ستایشی خود را وقف دانشگاه کرده بود.
استاد بزرگوار، اکنون که سعادت دیدار شما از ما سلب شده است، امیدواریم با پذیرش درخواست دانشجویان، روشنی بخش محفل دوستداران خود باشید.

ایّام عمر و عزّت مستدام:
«عالیجناب دکتر عبدالرسول قدک»

? جمعی از دانش آموختگان دانشکده?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *